سلام به شما دوستای خودم...(دیگه حالم به هم میخوره که بخوام بگم برگشتم!)
سلامی به گرمی گ/وز حاصل از صرف تخم مرغ آبپز در ظهر تابستان...
یه سفر رفتیم با کلی اتفاقای جالب...
میخوام بگم به شخصه یه مار ۲متری رو کشتم!
به شخصه مثل سگ از سگ میترسم...
به شخصه یه قورباغه رفت زیر چرخ ماشینمون و وقتی ترکید صدای شتلق داد که صداش هنوز تو گوشمه...
به شخصه عاشق سوزن خیاطی هستم...
به شخصه طی یه اتفاقاتی مجبور شدم ساعت ۴:۳۰ صبح، تو دمای ۷ درجه ، بمدت ۴ساعت توی یه مینی بوس (!) سرد و تاریک، یه مسیری رو طی کنم!
به شخصه یه گربه رو دیدم که جلوی صورتش کنده شده بود (بینی و دهانش) و از درد داشت میلرزید و فکر کنم الآن دیگه مرده باشه...
به شخصه با یگ گاو که پریده بود وسط جاده یه تصادف کوچولو کردیم که گاوه هیچیش نشد فقط چراغ بگا رفت...
به شخصه مثل مرغ دلم واسه زنگ ورزش تنگ شده... (خدمت دوستان عارض میشوم که آقای گل کلاس هستم و سجاد و آریان مثل سگ و گربه زور میزنن که با من رقابت کنن ولی عددی نیستن!)
به شخصه سجاد و محمدرضا عاشقتونم...!...!...
به شخصه کوکاکولا با پول قیطاس!
به شخصه اینجا شد باغ وحش، گاو و قورباغه و مار و سگ و گربه و مرغ و ...
به شخصه شخصیتِ شخصیتشناسی هستم ...
چه غوغاییه وبلاگ بهاره... بشتابید به یاری اش!
Warpath - Kristine Elezaj
از سگ میترسی بعد رفتی مار دو متری کشتی؟!
منم یه بار مار 30 سانتی کشتم!!
ضمنا امسال من اگه گذاشتم تو زنگ ورزش رنگ گل رو ببینی دیگه ممد نیستم!
راستی وبلاگ بهاره که خبری نیست!
مگه هر کی مار بکشه نباید از سگ بترسه؟
آرزو بر جوانان عیب نیست!
نظرات وبلاگشو میگم! اون یارو بصیرت!
بعدشم تو مگه قضیه ی سجاد عاشقتمو میدونی که اینجا نوشتی؟!
من دیگه با پول قیطاس گه هم نمیخورم...
اینم واسه اینکه خودمون خر کیف شیم!
این یکی هم واسه اینکه خودمون خیلی خر کیف شیم!!
یعنی یه نفر آدم غریبه نباید نظر بده ؟
کی گفت نظر نده؟ خب بده! وبلاگ پربارت کشته منو...!
محمدرضا:هادی بنده خدا تازه یه پست گذاشته...چرا میزنی تو ذق بچه مردم!!
بیا برو تو گودر ببین چه غوغایی شده.90 تا لایک خوردم.
خلاصه یه خر تو خری شده که خدا میدونه.چند نفر ازم دفاع کردند حالا ازم تقاضا دارند که باهاشون دوست بشم.می بینی؟میگن سلام گرگ بی طمع نیستا.
..............
اینجا که شده باغ وحش...اونجا که نوشتی قورباغه زیر تایر ترکید دستم را بردم زیر...
گوه خوردی من اگه گذاشتم تو و ممد رنگ گل زدن رو ببینید دیگه ددی نیستم
من سال قبل یه جوانگرایی تو تیم انجام دادم و امسال به یاری خداوند و تلاش بچه ها (کبلی رو تو تابستون ترک دادم) از همون ابتدا برای قهرمانی میجنگیم!!
این جنگ بالا دو تا معنی میده ها!!
منم دلم تنگ شده واسه زنگ ورزش!!
خداوکیلی امسال با این کتاب های تخمی تخیلی به گا میریم!!
5شنبه میایید مدرسه یا نه؟
محمدرضا:من از چهارشنبه میرم جای خوب گیرم بیاد!!
هادی: من که میخوام بیام... چون هر دفعه نیومدم تا یه هفته دفتر محمدو میگیرم آخرش هم نه مینویسم نه اون مطلبو خوب یاد میگیرم...
منم مسافرت بودم یه مار دیدم! خیلی دراز بود! دنبالش کردم دیدم رفته تو شیر آب گیر کرده بدبخت. میخاسته آب بخوره.
محمدرضا:آریان تو چقدر خنگی اون که مار نبوده شلنگ بوده
هادی: داشتم فکر میکردم که چه حالتی وجود داره که مار تو شیر واسه آب خوردم گیر کنه که جواب محمدرضارو خوندم...
ha ???
قسمت قورباغه له کردنشو هستم امااز نوع
لاک پشتش..
حالا چرا می زنی؟
من اومدم
حسش نبود نظر بدم
رفتم یادم رفت
حالا خالی هم نبند
مار ۲ متری نیم لقمه چپ و راستت می کنه
پس فردا نه فرداش مدرسه ها باز می شه
منتظر دیدن همتونم
حتی خاکی و یکتایی
محمدرضا:آدرس وبتو اشتباه وارد کردی...یه o اضافی نوشتی!!!
هادی: الآن به نظر من نه خاکی و نه یکتایی آدمهای تخسی نیستن... جدی میگم... دقت کردین که الکی بهشون گیر میدیم؟ حالا درسته خاکی یه کم آنتنه ولی امسال بهتر میشه... ببین کی گفتم... یکتایی که از اون سال اول هم بچه خوبی بود نمیدونم چرا این حرفو میزنی؟ بده که همش کتاب میده بخونیم...؟