بر سرش زدند و گفتند
تو تیزهوشی...
به مدرسه فرستادندش و گفتند
امتحان بده، تو دانش آموزی!
خری را به او دادند و او را گفتند :
بزن! (البته الآن دیگه ماها همه میدونیم که بدون خر هم میتونست)
کامپیوتر کوچکش را ربودند...
و ما همگی در انتظار ماه مرداد و شهریور نشستیم و درس وقتی ما را اینگونه دید...
جز او کسی نخندید...
با تابستان خود چه کنیم، وقتی که چشمانمان پر از شبنم یخ زده است؟
*ماهتون عسل!
سال 90 و مخصوصا تابستونه 90 تا اینجاش که یکی از بدترین تابستون های زندگیم بوده
امیدوارم که واسه شما اینجوری نباشه و خوش بگذره
واسه من زیادم بد نبوده! البته خوبم نبوده!
یه بار دیگه بیاید وبم یه تغییر بزرگ کرد یه پاورقیه مهم اضافه شد
بله ؟
کی بود منو صدا کرد ؟
هادی دهنت سرویس تر زدی تو احوالاتم !!
دلم برات تنگ شده
ولی دل من اصلا تنگ نشده! کلا باهات حال نمیکنم!
.
محمممممممممممد!
دلم واسه این پستا تنگ شده بود:((
ب جون تو من مدرسه میخواااام
جالب بود .
مدرسه و اتفاقاتش تنها اشتراک همه آدم هاست .
البته با خوب و بدش ...
امسال به جز مسائل عاطفی و مالی و خانوادگی و سیاسی و اجتماعی،سال خوبی بود.مخصوصا تابستون
خبری از رسام ندارید؟ چند وقتیه که اونو ندیدم..لطفا
اینا که تا بهشون میگی...
nothing
شعرت خیلی باحال بود!!!!!!
صاحاب اصلیش محمود درویشه!!!!!!درسته دیگه!!!؟؟؟؟
آدرس وب جدیدمو زدم واست!این یکی وب خود خودمه!
خوشحال میشم بیای.
لینکیدمتا!!!!!!!!
سلام علیکم!!!!!










من که میدونم...................تو نمیخوای منو لینک کنی!!!!!!!!!!
سلام!





جناب عالی هنوز منو نلینکیدی!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
اون بالاییه من بودما!!!!!!!!
بر سرش زدند و گفتند
تو تیزهوشی...
che sakete inja.
متروکه شده ... تقریبا !
cheraw?
facebook
ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
آقا هادی عزیز
بابا من فکردم ما فراموش شدیم . نگو شما هم فراموش شدی ....
شوخی میکنم
خیلی خوشحال شدم که سر زدی .
بازم از اونورا بیا .
eee? har 2 ?
har 2 !