خب به نا سلامتی تمام و خیلی شدید امتحانا تموم شد ...
افتضاح ترین امتحانای عمرمو دادم ! حتی ورزشم شاید بیست نشم چون ی بار شلوار نبردم گفت بهت بیست نمیدم !! ولی خب اصلا مهم نیست هر چی شد شد به درک ! زندگی رو بچسب ! ...
ولی واسه گرفتن کارنامه م لحظه شماری میکنم !! لحظه شماری میکنم چون میخوام به محض اینکه کارنامه گرفتیم دو تا عکس خوشگل از کارنامه خودم و هادی بگیرم بذارم اینجا با احترام فراوان تقدیمش کنم به شبنم که نمره های بالای هجدهو تماشا کنه لذت ببره !!!
×× بابت عنوان قبلی از همه معذرت ... فک نمیکردم انقد رو مخ باشه !
الان سه روزه دارم فکر میکنم ی چرت و پرتی گیر بیارم بنویسم ! واقعا نمیدونم از چی و از کجا بگم !
نمیدونم از امتحانا بگم که تا حالا سه تاش رفته فقط دینی رو مطمئنم نمیفتم !!
از امتحان حسابان فردا بگم که اگه قبول شم محلو شیرینی میدم !
از همایش به اصطلاح فیزیکی بگم که فرماندار محترم استان البرز میاد گاله رو باز میکنه شروع میکنه ... شر گفتن و با ی سری دلایل بسیار بسیار منطقی اثبات میکنه که شعر " اتل متل " ی شعر استکباریه !!!! و یکی از دلایلشم اینه : اصلا شما در طول تاریخ عم قزی میشناسید که دور کلاهش قرمز باشه ؟!؟!؟!؟!؟!
نمیدونم از فوتسال بگم که تنها جذابیت زندگیمه و اونم فعلا ریده شده توش ...
از زندگیم بگم که چند وقتیه اصلا دوسش ندارم که هیچ حالمم ازش بهم میخوره !
واقعا نمیدونم !! هرچی میگردم هیچ چیز جالبی پیدا نمیکم !
×حالم بده ... خیلیم بده ! واقعا دارم دیوونه میشم .. شایدم شدم !
×برای شفای همه ی بیمارا از جمله من خیلی دعا کنید !
×بعدها نوشت ! : الان چهار تا امتحان رفته من فقط دینی رو مطمئنم نمیفتم !
×فکر کنم باید محلو خرما بدم !!
زن و مرد باهم تلاش میکنن یه زندگیه جمع و جور تشکیل میدن ٬ بعد چند وقت فکر بچه دار شدن میفتن ! مادر بدبخت نه ماه پدرش درمیاد تا این پسر دنیا بیاد ... حالا تازه بدبختی پشت بدبختی !! بابای بیچاره ش بلا نسبت مثل سگ جون میکنه واسه یه لقمه نون که بده این بچه کوفت کنه بزرگ شه پس فردا بشه مایه افتخارش !! به خاطرش اضافه کار وامیسته ... با زمین و زمان در میفته ... آخرش که چی ؟!؟!
.
.
.
که این پسر بگه گور بابای اون همه زحمت بره خواننده شه خیر سرش آهنگ بخونه :
من برات بیس میزنم تا تورو برقصونم
تو واسم ناز میکنی من برات بیس میزنم
*بدبخت اون ننه بابا !!
من ،
شخصیت به این خفنی ،
به این درازی !، برگشتم دارم مینویسم!!! درک میکنی؟ در مخیله محدودت میگنجه؟ اصلا میفهمی؟!!!
*بعد از دوماه بالاخره نتم وصل شد !
*جاتون خالی ی قهرمانی تو کشور دیگه ام زدیم به این کمر بی صاحاب (!!!) به همراه یه چهل تومن و یه دست گرمکن شلوار دیگه سجاد جون دلت بوسوزه !!
سلام ...
خوبید ؟!
خیلی وقت بود نبودم ... آخه خونمونو عوض کردیم اینترنتم قطع بود . هنوزم قطعه الان اومدم کافی نت !
تو این مدت که نبودم اتفاقای خوبی افتاد ...
مثلا اینکه امتحانا تموم شد !
کارنامه مو گرفتم .
و خود کارنامه شامل دو اتفاق بزرگ بود ! اول اینکه معدلم بالای هفده شد و دوم و مهمتر اینکه شیمی نیفتادم !!!
جونم براتون بگه یه هفته ای هم زنجان بودم ... مسابقات فوتسال کشوری بود ! خیلی حال داد . قهرمان شدیم صعود کردیم لیگ برتر دانش آموزی !! تازه حسین شمس ( به قول اون یارو که تو سالن بود بنیان گذار فوتسال چلاسیچ و مربی سابگ تیم ملی و بهترین مربی گرن آسیا ) هم اومده بود سالن یه بازیمونو دید !
*چلاسیچ = کلاسیک ، سابگ = سابق ، گرن = قرن !!!
*دلتون بسوزه یه کارت هدیه ی چهل تومنی هم بهمون جایزه دادن !