آتش نشان

شلنگ به دست...!!

آتش نشان

شلنگ به دست...!!

کارنامه ی نمره های بالای هجده ! ...

 شبنم جان اینم کارنامه ای که قولشو داده بودم !! البته واسه هادی رو نتونستم عکس بگیرم چون شرایط هادی مساعد نبود امروز !! 

از نظر معدل همین که بالای 17 شدم راضی کننده بود ! ولی خب پایین ترین نمره م 18 نبود !



تقدیم با احترام فراوان ! 







فکر کنم 12 و 13 تا 18 خیلی فاصله دارن نه ؟!؟!؟!؟

بندر عباس / یه مادر بیست و نه ساله ... / واقعی

- خانوم پاتون شکسته . باید گچ بگیریم ... این گچای فایبر گلاس بهتره سبکتره راحت ترید !

.

.

.

+ مامانی خیلی گشنمه ! 

× باشه عزیزم الان میرم واست غذا درست میکنم قربونت برم ...


پیک نیکو برمیداره میره تو بالکن که واسه دختر شش ساله ش ماهی کباب کنه . پیک نیک نشتی داشته و فایبر گلاسم آماده واسه سوختن !


× سوختم ... سوختم ... کمک ... کمک !

ولی فقط خودشو دخترش تو خونه بودن ... شوهرش تو پارکینگ بوده تا خودشو برسونه ...

.

.

.

- آقا مطمئنید خانومتون خودشو آتیش نزده و نمیخواسته خودکشی کنه ؟! این سوختگی خیلی شدیده ... ممکنه منجر به مرگش شه اگرم زنده بمونه ...

+اگرم زنده بمونه چی دکتر ؟؟؟

- بهتون میگم بذارید مطمئن شیم بعدا ...

.

.

.

کنار تختی که روش خوابیده و همه هم هستن ...

- خانوم اگه میخوای ... اگه میخوای ... میخوای زنده بمونی باید ... باید دستا و پاهات قطع شن ... ی دستت از مچ یکی از آرنج ی پات از رون یکیم از زانو ! ...

+ اشکالی نداره دکتر هرکاری میتونید بکنید من باید زنده بمونم مراقب بچه م باشم .

" مراقب بچه م باشم "





×× بچه ها واسش دعا کنید زنده بمونه ... سه تا عمل جراحی سخت داره .






من غلط کنم دیگه عنوان بذارم :(

خب به نا سلامتی تمام و خیلی شدید امتحانا تموم شد ...


افتضاح ترین امتحانای عمرمو دادم ! حتی ورزشم شاید بیست نشم چون ی بار شلوار نبردم گفت بهت بیست نمیدم !! ولی خب اصلا مهم نیست هر چی شد شد به درک ! زندگی رو بچسب ! ...


ولی واسه گرفتن کارنامه م لحظه شماری میکنم !! لحظه شماری میکنم چون میخوام به محض اینکه کارنامه گرفتیم دو تا عکس خوشگل از کارنامه خودم و هادی بگیرم بذارم اینجا با احترام فراوان تقدیمش کنم به شبنم که نمره های بالای هجدهو تماشا کنه لذت ببره !!!






×× بابت عنوان قبلی از همه معذرت ... فک نمیکردم انقد رو مخ باشه !




تجدیدی ها!!؟!

بدترین امتحان  در طول عمر هفده و نیم ساله ام! 

 

همه چیز عادی بود...  

 

داشتم سعی میکردم فیزیک بخونم... سعی خودمو کردم، تا جایی که میشد...  

ولی خب،  گاهی اوقات سعی آدما نتیجه نمیده...  

 

"همه ش بستگی به این داره که خدا باهات حال کنه یا نه"...  این همه سال باهام حال کرده بود ولی این امتحانا دیگه باهام حال نمیکنه... دلیلش رو هم خوب میدونم چیه... خودم که هیچی، اکثر دوستای نزدیکم هم میدونن دلیلش چیه...  

 

تنها نصیحت من به دوستام اینه که از فیلتر شکن در راه درست استفاده کنید! 

 

* راستی به قول شبنم ما که نمره پایینمون 18س واسه چی حرف میزنیم؟؟!!! 

 

شبنم فقط خواستم بگم وقتی اینو خوندم خنده م گرفت...  

 

از اینکه ذهنیت اکثریت مردم  نسبت به این موضوع غلطه!  

 

"تیزهوش ، تیزهوشه! خرخون نیست!!"  

 

از این جمله میتونید دریابید که کسی که خرخونه، پس حتما تیزهوش نیست!!!

از چی بگم ؟!؟!!!!

الان سه روزه دارم فکر میکنم ی چرت و پرتی گیر بیارم بنویسم ! واقعا نمیدونم از چی و از کجا بگم !


نمیدونم از امتحانا بگم که تا حالا سه تاش رفته فقط دینی رو مطمئنم نمیفتم !!


از امتحان حسابان فردا بگم که اگه قبول شم محلو شیرینی میدم !


از همایش به اصطلاح فیزیکی بگم که فرماندار محترم استان البرز میاد گاله رو باز میکنه شروع میکنه ... شر گفتن و با ی سری دلایل بسیار بسیار منطقی اثبات میکنه که شعر     " اتل متل " ی شعر استکباریه !!!! و یکی از دلایلشم اینه :‌ اصلا شما در طول تاریخ عم قزی میشناسید که دور کلاهش قرمز باشه ؟!؟!؟!؟!؟!


نمیدونم از فوتسال بگم که تنها جذابیت زندگیمه و اونم فعلا ریده شده توش ...


از زندگیم بگم که چند وقتیه اصلا دوسش ندارم که هیچ حالمم ازش بهم میخوره !


واقعا نمیدونم !! هرچی میگردم هیچ چیز جالبی پیدا نمیکم !








×حالم بده ... خیلیم بده ! واقعا دارم دیوونه میشم .. شایدم شدم !

×برای شفای همه ی بیمارا از جمله من خیلی دعا کنید !



×بعدها نوشت ! : الان چهار تا امتحان رفته من فقط دینی رو مطمئنم نمیفتم !

×فکر کنم باید محلو خرما بدم !!