دارن با هم حرف میزنن...از قدیما میگن.یکیشون میگه یادش بخیر...دبستان فلان جا میرفتم (اسم مدرسه ش یادم نموند!)دومی میگه جدی میگی؟!منم همونجا می رفتم...
وبا جدیت تمام برگشته میگه:
راستی تو بچه بودی اسمت چی بود؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟
پ.ن:به جون خودم واقعا گفت!واقعا جدی گفت!!
پ.ن2:اینم از شاهکارای همون هم باشگاهیه سوتی منه که قبلا هم ذکر خیرش بود!!
دارم از باشگاه برمیگردم.(از محله ی کلاس بالای حصارک بالا!!)منتظر ماشینم.یه ماشین شخصی میاد جلوم نگه میداره...
-آقا داریوش؟
داره با گوشی حرف میزنه...
با علامت سر تایید میکنه که مسیرش میخوره و با دست اشاره میکنه ساکت!
سوار میشم.یه جوونه بیست و هفت هشت ساله.از اون بچه های تیر حصارک!
کاملا مشخصه داره با دختر حرف میزنه-نیش تا بنا گوش باز/لحن به شدت اوا خواهری/سه بار رد شدن خطر از بیخ گوشمان در اثر هواس پرتیه راننده/حرف زدن به مدت طولانی!!-بالاخره هماهنگ میکنه با دختره که نیم ساعت دیگه با ماشین بره دنبالش!گوشی رو قطع میکنه...
-داداش یه کم آروم تر بگو داریوش اگه میشنید که خیار میشدم جلوش!!
-چرا؟!
-آخه بهش گفتم بچه گوهردشتم.گفته بودم تازه از خونه اومدم بیرون.تابلو میشد خونه مون گوهردشت نیست.
-آها...!
-من تو خط فلکه-سیزدهم کار میکنم.رفیقم اونجا رئیس خطه.میرم اونجا...
-(یه جوری که نشنوه!)خب که چی؟!
-با طرف اونجا آشنا شدم...
-به سلامتی...موفق باشید!
-الانم دارم میرم دنبالش.
-بله متوجه شدم!!!
-میخوام ببرمش درو داهاتای برغان عشق و حال(کلمات این قسمت به دلیل مسائل اخلاقی جایگزین شد!!)
-خونه داری اونجا؟!
-نه ولی جای خلوت زیاد داره اونجا ها!!
-ولی میگن اونجا مامور زیاده ها...
-به ک........ت(خیلی بی ادبی!!)حاجی.اینو نگاه...
از جیبش یه کارت دراورد...دقیقا متوجه نشدم کارت چی بود.اما هرچی بود یه علامت خوشگل سپا.ه روش بود...
محمدرضا:از این به بعد منو با این اسم(Unicorn)بشناسید!...
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :"اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم" دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا... و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه و افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...
یادش به خیر یه زمانی وقتی وارد سایتی میشدی که فیلتر بود یه صفحه میومد که نوشته بود دسترسی به تارنمای مورد نظر امکان پذیر نمیباشد...
تا چند وقت پیش که مدل فیلترا عوض شد و یه صفحه با شونصد تا پیوند مثل حوزه ی علمیه میومد که اگه کسی سرش درد میکرد بره تو این سایتا!!
فکر کنم الان دو سه هفته ای باشه که پایین همون صفحه یه تایمر گذاشتن که بعد از ۳۰ ثانیه یکی از پیوندا به طور اتفاقی باز میشه!
بگذریم...دیروز میخواستم یه آهنگ دانلود کنم وطبق معمول با سایتای فیلتر زیادی مواجه شدم!به صورت کاملا اتفاقی یادم رفت یکیشونو ببندم.بعد ۵ دقیقه فهمیدم اون تبو نبستم.وقتی رفتم روش دیدم به صورت اتفاقی(!)یکی از پیوندا باز شده و یه سری پیونده دیگه آورده.وسط اون همه پیوند یکیشون خیلی نظرمو جلب کرد که نوشته بود عشق یعنی...
برام جالب شد بدونم معنی و تعبیر عشق از نظر این مخ تعطیلا چیه!روش کلیک کردم.واقعا باورم نمیشد اون جمله رو بالای اون سایت دیدم.داشتم بالا میاوردم.دلم میخواست با مشت برم تو مانیتور! میدونید چی اومده بود؟!یه سایت باز کرد که عنوان سایت این بود:
«عشق یعنی ره.برم سید علی»
پ.ن۱:هرچی فکر میکنم متوجه نمیشم دیروز اون راننده تاکسیه آخو.ند بود یا آخو.نده راننده تاکسی!!
پ.ن۲:خیلی بده که همیشه تو فاصله ی دو قدمیت باشه ولی...!
پ.ن۳:منتظر نام های پیشنهادیه شما هستیم!(برای اطلاعات بیشتر به پست قبل مراجعه شود!)
سلام...
هیچ هدف خاصی از گذاشتن این پست ندارم.مدرسه ها م که شروع شده کم تر وقت میکنم بیام.فقر موضوع هم که بیداد میکنه!
تنها هدفم از این پست این بود که اینو بگم:
به یه دلیل خاص میخوام برا خودم اسم مستعار انتخاب کنم ولی هرچی زور میزنم اسم خوب به ذهنم نمیاد!!حالا شما ها به داد این جانب برسید و اسمای باحالی که به ذهنتون میرسه رو پیشنهاد کنید!
البته شرایط زیرو باید داشته باشه:
۱-ترجیحا انگلیسی باشه که کلاس کار بالا تر باشه!
۲-اصلا مهم نیست که به عنوان وب ربط داشته باشه فقط به شخصیتم(شخصیت مجازیم)بخوره مثلا یه عاشق و یه تنها و اینا نباشه!
۳-متاهل باشه!!و تمام وقت!
این عکسم واسه این که دورم هم باشیم!!
پ.ن:حرف خاصی نیست فقط آهنگ: